جدول جو
جدول جو

معنی دین پاک - جستجوی لغت در جدول جو

دین پاک
(نِ)
منظور دین توحید است در برابر ادیان شرک و بت پرستی: و او نیز بر دین پاک از دنیا رفت. (قصص الانبیاء ص 29). و شیث نیز مدتی بر دین پاک زندگانی کرد وبرادران را به اسلام دعوت کردی. (قصص الانبیاء ص 29)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دین دار
تصویر دین دار
دارای دین و آیین، کسی که به قوانین و قواعد دین و مذهب عمل کند، متدّین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست پاک
تصویر دست پاک
درستکار و امین، تهیدست و فقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین پناه
تصویر دین پناه
پشت و پناه دین، حامی دین
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
پاکدل. که دلی پاک دارد. که قلبی صاف دارد. با دلی صافی. با ضمیر تابناک و دور از آلودگی
لغت نامه دهخدا
(دِ لِ)
دل روشن و بی غل و غش و دور از و ناراستی:
بزرگ امید گفت ای پیش بین شاه
دل پاکت ز هر نیک و بد آگاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دیمْ)
معنی این ترکیب که در بیت زیر از دیوان البسۀ نظام قاری آمده است معلوم نشد و مصحح دیوان نیز در برابر آن علامت استفهام گذارده است:
در صف رخت بدستار دمشقی بنگر
گر ز دین باف ابی تاج ؟ بنامست اینجا.
نظام قاری (دیوان البسه ص 40)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
حامی دین. حمایت کننده دین:
که فرموده بد یوسف دین پناه
که کس را سوی شهر ندهند راه.
شمسی (یوسف و زلیخا).
بفرمود پس یوسف دین پناه
بجا آوریدند فرمان شاه.
شمسی (یوسف و زلیخا).
شه دادگر داور دین پناه
چو دانست کاورد زنگی سپاه.
نظامی.
بشرحی که کردند از آن دین پناه
گراینده تر شدبدو مهر شاه.
نظامی.
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید.
حافظ.
ملاحظه و اردات اعمال این پادشاه دین پناه ستوده خصال واضح و لایح همی گردد. (حبیب السیر ص 322 جزو 4 از ج 3). از مقاتلۀ خسرو دین پناه اجتناب داشت. (حبیب السیر ص 352 ج 3) ، که در پناه دین قرار دارد. که دین او را حمایت کند
لغت نامه دهخدا
یار و یاور و مددکار دین، نامی از نامهای مردان زردشتی، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
پاکدامن. عفیف. مقابل آلوده دامن و دامن آلوده. مقابل تردامن
لغت نامه دهخدا
(دِ)
عادل کامل. آنکه براستی دادگر است:
بمالید پس خانگی رخ بخاک
همی گفت کای داور دادپاک.
فردوسی.
بغلطید بر پیش یزدان بخاک
همی گفت کای داور دادپاک.
فردوسی.
همی گفت کای داور دادپاک
یکی بنده ام دل پر از ترس و باک.
فردوسی.
چنین گفت کای داور دادپاک
تویی آفرینندۀ باد و خاک.
فردوسی.
همی گفت کای داور دادپاک
سردشمنان اندر آور بخاک.
فردوسی.
چنین گفت کای داور دادپاک
بدستم ددان را تو کردی هلاک.
فردوسی.
همی گفت کای داور دادپاک
گر از خستگیها شوم من هلاک.
فردوسی.
چنین گفت کزداور دادپاک
پرامید باشید و با ترس و باک.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز با 170 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از داد پاک
تصویر داد پاک
آنکه براستی دادگر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان پاک
تصویر جان پاک
روح خالص و نا آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین پژه
تصویر دین پژه
پژوهنده دین جوینده دین، روز پانزدهم از هر ماه ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین پناه
تصویر دین پناه
حامی و حمایت کننده دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین یار
تصویر دین یار
یار و یاور و مددکار دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست پاک
تصویر دست پاک
امین و درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین دار
تصویر دین دار
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین به دین اسلام، متقی، با تقوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دین یار
تصویر دین یار
کاتوزی، روحانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تقلا و تلاش همراه با حرکات پا و ران و سرین
فرهنگ گویش مازندرانی
دارای باطن پاک، خوش ضمیر
فرهنگ گویش مازندرانی